عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



پـروردگارا در این ماه مبارک

بـه من بیــامـوز

دوسـت بــدارم کسـانی را که دوســـتــم نــدارند
انــدوه کنـــم بــرای کسانی که غمـم را نخـوردند
لبخند زنـم بر کسانی که تبسـمی بـر من نکردند
محبت کنم به کسـانی که بر من محبتـی نکردند
عشـــق ورزم به کسـانی که عـاشــقـم نیستنـد




:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 867
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : جمعه 30 تير 1391

و خدا خواست که یک عمر نبیند یعقوب

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ؟


دلمو شکستن هیچ نگفتم

به اعتمادم ضربه زدن هیچ نگفتم

غرورمو رو در جمع و خلوت شکستن هیچ نگفتم

عشقم رو به مضحکه گرفتن هیچ نگفتم

نگاهم را نادیده گرفتن هیچ نگفتم

از جمع پاکم کردن هیچ نگفتم

رفتم که دگر هیچ نگوییند

رفتم که هیچ نگویید

می روم که با رفتنم مفتخرتان کنم به نبودنممم




:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 752
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 14 تير 1391

صادق چوبک،در سال ۱۲۹۵ هجری خورشیدی در بوشهر به دنیا آمد.پدرش تاجر بود،اما به دنبال شغل پدر نرفت و به کتاب روی آورد.در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را هم گذراند.در سال ۱۳۱۶ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد.

اولین مجموعه و داستانش را با نام «خیمه شب بازی» در سال ۱۳۲۴منتشر کرد.

در این اثر و «چرا دریا طوفانی شد»(۱۳۲۸)بیشتر به توصیف مناظر می پردازد،ضمن اینکه شخصیت های داستان و روابط آنها و روحیات آنها نیز به تصویر کشیده می شود.اولین اثرش را هم که حاوی سه داستان و یک نمایشنامه بود،تحت عنوان»انتری که لوطیش مرده بود»به چاپ سپرد.

آثار دیگر وی که برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد،رمانهای «تنگسیر» و «سنگ صبور» بود.تنگسیر به ۱۸زبان ترجمه شده و امیر نادری،فیلمساز معروف ایرانی،در سال ۱۳۵۲بر اساس آن فیلمی به همین نام ساخته است.در«سنگ صبور»جریان سیال ذهنی روایت و بیان داستان از زبان افراد مختلف بکار گرفته شده است،این اثر بحث های یادی را در محافل ادبی آن زمان برانگیخت.دیگر آثار داستانی چوبک عبارتند از:

چراغ آخر(مجموعه هشت داستان کوتاه)،روز اول قبـر(مجموعه ده داستـان کوتاه).چوبک به زبان انگلیسی مسلط بـود و دستی نیـز در ترجمه داشت.

وی قصه معروف " پینوکیو " را با نام "آدمک چوبی" به فارسی برگرداند.

شعر «غُراب» اثر «ادگار آلن پو»نیز به همت وی ترجمه شد.آخرین اثر منتشره اش هم ترجمه حکایت هندی عاشقانه ای به نام«مه پاره»بـود که در زمستان ۱۳۷۰ منتشر گردید.چوبک از اولین کوتاه نویسان قصه فارسی است و پس از محمد علی جمالزاده و صادق هدایت،میتوان از او به عنوان یکی از پیشروان قصه نویسی جدید ایـران نام برد.فرم قصه های جمالزاده بیشتر حکایت گونه و شبیه نویسندگان فرانسوی قـرن نـوزدهم بود.قصه های صادق هدایت هم فـراز و نشیب بسیار داشت،گاهی از نظر فرم کاملا استوار و بر اساس معیارهای قصه نویسی جدید بـود و گاهی هم در واقع همان حکایت نویسی،بود که با چاشنی طنز همراه می شد.در این میان البته «بـوف کور»استثنایی و بی بدیل بود و از جهات مختلفی مورد توجه قرار گرفت.گروهی آن را قصه ای روانشناختی و نو دانستند و پیشرفتی در فرم قصه نویسی ایران به سوی قصه نویسی غربی،محسوب نمودند.

صادق چوبک متأثر از همین نظر بود و از همین جا آغاز کرد.وی در قصه هایش ذهن و روان قهرمانهایش را مورد توجه قرار داد و سعی کرد به شخصیت هایش عمق ببخشد.همین تلاش برای عمق بخشیدن به شخصیت ها،بر نحوه بیان وی تأثیر گذاشت.در سنگ صبور قصه را از زبان شخصیت های مختلف می خوانیم،نحوه بیانی که در قصه نویسی نوپای ایران کاملا تازگی داشت.وی برای بیان افکار ذهنی هر یک از شخصیت ها ناگزیر بـود به زبان هر یک از آنها بنویسد و این خود به تغییر نثر در طول داستان منتهی شد که باز نسبت به دیگران پیشرفتی جدی محسوب می شد.

در آثار چوبک هر شخصیت داستان به زبان خودش،زبان متناسب با فرهنگ و خانواده و سن و سالش سخن میگوید؛ کودک،کودکانه می اندیشد و کودکانه هم حرف می زند،زن زنانه فکر میکند و زنانه هم حرف میزند و بدین ترتیب هر یک از شخصیت ها به بهترین وجه شکل می گیرند و شخصیت پردازی موفقی ایجاد میشود که در بستر حوادث داستان،زیبایی و عمق خوشایندی به داستان میدهد.وی در توصیف واقعیت های زندگی نیز وسواس زیادی داشت و این نیز از ویژگی های آثار وی است.

چوبک را به سبب همین دقت نظر در جزئی نگری ها و درون بینی ها،رئالیست افراطی و گاهی حتی ناتورالیست خوانده اند.آثار چوبک از سالها پیش مورد نقد و بررسی جدی قرار گرفته و در کتابهای مختلفی از جمله«قصه نویسی»(رضا براهنی)،«نویسندگان پیشرو ایران»(محمدعلی سپانلو) و «نویسندگان پیشگام در قصه نویسی امروز ایران»(علی اکبر کسمایی)،نوشته هایش تحلیل شده اند.صادق چوبک در اواخر عمر بینایی اش را از دست داد و در اوایل تابستان ۱۳۷۷،در آمریکا درگذشت و بنا به وصیتش یادداشت های منتشر نشده اش را سوزاندند.

 

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 883
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : سه شنبه 13 تير 1391
نظر اجمالی به موسیقی ((نقد و بررسی مثنوی)) از علامه محمدتقی جعفری

داستان پیر چنگی که در عهد “خلیفه ی نابحق دوم” برای خدا در گورستان چنگ می زد:

در بیـــان این شنـــو یک داستـان 

تا بـدانــــــــی اعتـقـــــاد راستـان

 

آن شنیدستی که در عهـد عمــر 

بــــود چنگـی مطــربی با کرّ و فرّ

 

بلبـل از آواز او بیخــــــود شـــدی 

یک طرب ز آواز خوبش صد شدی

در باره موسیقی و نوازندگی آن روح انسانی را و در باره آثار این نوازندگی از نظر فیزیولوژی و روانی مباحث زیادی تاکنون مطرح شده است.

بایستی گفت این پدیده بدون تردید چنان که در سطح ظاهری روح انسانی تأثیر دارد،همچنین در صورتهای خیلی عالی در سطح عمیق شخصیّت نیز آثاری می گذارد و نیز جای تردید نیست که موسیقی یکی از آن عوامل است که در درون انسانها مطابق نمودهای درونی آنها عکس العمل هایی را ایجاد می کند وابداع آهنگهای بسیار عالی از طرف موسیقی دانهایی از قبیل: بت هوون و موزارت و شوپن و غیر هم،یکی از جلوه های ابداعی روح انسانی بوده،هنرمندی انسانی را دردرجه عالی نشان میدهد.

ولی مطلبی که بسیار اهمیّت دارد این است که آیا موسیقی آن چنان که برای ما در حال طبیعی خوشایند بوده و در حالات غیر طبیعی از نظر روان پزشکی ضروری به نظر می رسد،آیا در واقع هم چنین است؟

یعنی واقعاً موسیقی یکی از لذایذ طبیعی و گاهی هم از عوامل ضروری بشری است؟

این یک سوال است که پاسخ قانع کننده ای در باره آن تا کنون ابــراز نشده است و گمان هم نمی رود که کسی بتواند با نظر به وضع بسیار بغرنج و معمّای روح انسانی،موسیقی را به طور قاطعانه تجویـز نماید.

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , متفرقه , ,
:: بازدید از این مطلب : 752
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : دو شنبه 12 تير 1391

دوست بدار آنهایی را که در زندگیت نقشـی داشته اند...

نه آنهایی که برایت نقــش بـازی کـرده اند...!.

 

بعضـی زخـم ها هست که هر روز بایـد روشونـو باز کنی و نمک

بپاشی تا یادت نـره که سراغ بعضی آدما نباید رفت،" نباید " !...

 

چه اشتبـاه بـزرگیست،تلـخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگیش را سپــری می کند...

 

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1018
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : سه شنبه 6 تير 1391

 

 

در خلوت دلم،در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشم ها

 این چشم های خیس،همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار

 میفهمی معنای دلتنگ شدن را،میفهمی معنی انتظار را؟

 نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است

 انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است

 خیالی نیست،من همچنان با خیال تو سر میکنم پس بی خیال…

 بگذار در حال خودم باشم،بگذار همچنان من دیوانه دیوانه ات باشم

 مزاحم خلوتم نشو،اگر مــرا میخواهی سد راه اشک هایم نشو...

 بگذار آرام شوم،بگذار هر چه غم در دلم انباشته،خالی شود...

 این همان راهیست که هم تــو خواستی در آن باشی

 و هم من خواستم تا آخرش با تــو بمانم

 پس چرا به بیراهه میروی،چرا مرا جا گذاشتی و برای خودت میروی؟

 مرحبا،تو دیگر کیستی،دست هر چه بی وفاست را از پشت بستی...

 خودم میدانم بد دردیست عاشقی و همچنان بیمارم،تا کجا میخواهی بمانی؟

 تا هر جا باشی من نیز می مانم…

 عشق من هر از گاهی به یادم باشی بد نیست،

 هر از گاهی هوای مرا داشته باشی جرم نیست

 چه کنم ،دلم دیوانه ی توست،هوایش را داشته باش که

دلــم تمام دلخوشی اش به توست…

 

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1024
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : سه شنبه 6 تير 1391

 

دفتــر عشق تموم شد

ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحـه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
 بـه نــام تـــو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
 غــرور لعنتی ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت نـدارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقــــت بود
بشنو اين التماسرو

دوستت دارم

 

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 736
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : سه شنبه 6 تير 1391

 

به گواه تقویم، ‪ ۲۹‬خرداد ماه سالروز شهادت اندیشمندی مسلمان و ایرانی به نام دکتر"علی شریعتی" است که به‌حق سهم بسزایی در روشنگری در عرصه‌ایران قبل از انقلاب بر عهده داشت.


در توصیف جایگاه و ارزش علمی شریعتی همان بس که تاکنون کمترکسی رامی‌توان یافت که مانند او در فضای گفتمانی و روشنگری قبل از انقلاب در دو حوزه دین و سیاست صراحت بیان و تاثیر کلام داشته‌باشد.

شناخت اندیشه شریعتی نیازمند تاملی ژرف در تفکرات و مطالعاتی است که وی در طول سال‌های کسب کرد.

شاید به همین دلیل و با توجه به‌تغییرات چشمگیری که به خصوص پس از انقلاب در حوزه اندیشه سیاسی شکل گرفته به سختی بتوان ماهیت و شاکله اصلی اندیشه شریعتی را شناخت و این به دلیل گسستی است که (خواسته یا ناخواسته) میان فضای انقلاب با گفتمان قبل از انقلاب افتاده است.


 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 846
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : یک شنبه 28 خرداد 1391
 
 
 
 
گمنـامی تنها بـرای شهرت پرستـان
 
 
دردآور است
 
 
 والا تمامی اجرها در گمنامی است.

 

 

«شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت.»



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 775
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : شنبه 27 خرداد 1391


شادی

 

مؤمن مزاح کننده وخوش حالت است.حضرت محمد(ص)

با یک لبخند هر دری بسوی انسان گشوده خواهد شد. فرانکلین بتگر

خوشخوئی وگشاده روئی دام دوستی است وبردباری گورعیبها.

حضرت امام علی(ع)

سعادتمند کسیکه،به مشکلات ومصائب زندگی لبخند بزند. شکسپیر

همان بهتر که دایم شاد باشیم  //  زهر درد وغمی آزاد باشیم

بخوشروئی و خوشخوئی درایام // همی رو،تا شوی خوشدل درانجام

اگر خوشدل شوی در شادمانی  //  بماند شادمانی جاودانی.ناصر خسرو

 

تنهایی

تنهایی عبارتست از بیماری روح بشر.هوکسی

تاکنون رفیقی پیدا نکرده ام که باندازه تنهایی قابل رفاقت باشد.تورو

هر جدایی یک نوع مرگ است وهرملاقات یک نوع رستاخیز.شوپنهاور

ازدست دادن دوستان غربت و تنهایی است.حضرت امام علی(ع)

هست تنهایی به ازیاران بد//نیک چون با بد نشیند بدشود.مولوی

 


 

 

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 966
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : جمعه 26 خرداد 1391

اخلاق

 

اخلاق خوب مانند آب جاری است که موجب حاصل خیزی کشتزارها می شود. لائوتسه

اخلاق سرمایه است،اخلاق بهترین و عالیترین دارایی ماست. اسمایلز

اخلاق را طوفان های روزگار تقویت می کند. گوته

بزرگترین عمل غیر اخلاقی اینست که انسان انجام شغلی را که از عهده ی آن بر نمی آید،به

عهده بگیرد. ناپلئون

مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق بوجود میآورند. کونه ورسیه

 

آدمیت بحسن اخلاق است // حیف این شیـوه در جهان طاق است

کافر نیک خوی و نیک اخلاق // بهتـــــر از مـؤمن بـــد اخــلاق است.       وافی کاشانی    

 

اقوام روزگار با اخلاق زنده اند // قومیکه گشت فاقد اخلاق مردنیست.   بهار


 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1083
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : جمعه 26 خرداد 1391


 

یکی از دانشجـویان دکتــر حسابی به ایشان گفت:

شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید.

من که نمی خواهم موشک هوا کنم.

میخواهــم در روستایمان معلم شوم.

دکتر جواب داد:

تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی

قبــول،ولی تــو نمی تـوانی به من تضمین بدهی که یکی از

شاگردان تو در روستا،نخواهد موشک هوا کند.



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : چهار شنبه 24 خرداد 1391

 

قرآن !

من شرمنده توأم اگر از تــو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود

همه از هــم می پرسند " چه کس مُـــرده است؟ "



چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است.

قرآن !

 

من شرمنده توأم اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.

یکی ذوق می کند که تــرا بر روی بــرنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته،یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و…آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟

قرآن!

من شرمنده توأم اگر حتی آنان که تو را میخوانند و ترا می شنوند،‌آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند.اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است.

 

قرآن!‌

 

من شرمنده تـوأم اگر به یک فستیــوال مبدل شده ای حفــظ کردن تــو با شماره صفحه،خواندن تــو از آخــــر به اول،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟

 

ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند،حفظ کنی،تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.

 

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو.

 

 

 

 

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.




:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1151
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : سه شنبه 15 فروردين 1391

 

نه "مرز"تنها آبی و خاكی است،نه حمله،تنها زمینی و هوایی است.

 
نه هجوم ،فقط نظامی است نه شكست و ضربه فقط مادی.
 
"تهاجم فرهنگی"خطرناک تــر از "هجوم نظامی "است.
 
در هجوم نظامی،طمع به خاک است و زمین ،در شبیخون
 
فرهنگی طمع به اخلاق است و دین.
 
هجوم نظامی با سر و صدا و سرعت است،تهاجم فرهنگی،آهسته و آرام.
 
آن ترسناک و نفرت آفرین است،این فریبنده و جذاب.
 
آن،افراد را به دفاع و مقاومت وا میدارد،این به استقبال و پذیرش می فرستد.

كشته آن،شهید است و مرده این پلید!
 
شهادت دوست داشتنی اما ابتذال نفرت انگیز.
 
در هجوم نظامی دشمن اعلام جنگ و دشمنی می كند،
 
و مهاجم فرهنگی،اعلام دوستی!...
 
در حمله نظامی صفیر اولین گلوله همه را متوجه خطر می سازد

اما در تهاجم فرهنگی گاهی تا شلیک گلوله
آخر
 
دشمن هنوز عده ای شبیخون را باور نمی كنند.
 
آن پیداست و این پنهان.
 
در آنجا زمین از دست می رود اینجا شرف و دین.
 
آنجا درگیری با دشمن در مرزهاست،اینجا آسیب از حمله
 
دشمن درون خانه هاست.
 
آنجا بمب های خوشه ای می ریزند اینجا شک و دودلی می انگیزند.
 
آنجا سلاح،موشک و بمب است،اینجا ماهواره و امواج تصویری.
 
در میدان حمله نظامی،پادگان ها،مقرها و خطوط و خاكریزها
 
بمباران می شود،در تهاجم فرهنگی مدرسه ها،مطبوعات،اندیشه ها و عقیده ها.
 
در آن درگیری،كوه و دشت و دریا میدان برخورد است،در این

مقابله ،نبرد در عرصه مجلات،رمان ها،فیلم ها و كتاب هاست.
 
آنجا میدا ن مبارزه محدود است و اینجا گسترده.
 
آنجا جنگی آشكار است،اینجا غارتی پنهان.
 
اسیران آن میدان آزاده اند و گرفتاران این میدان معتاد و آلوده.
 
آنجا شهادت خانواده ای را سربلند می سازد،اینجا اعتیاد

و ابتذال دودمانی را شرمگین می سازد.
 
پدر یک شهید عزیز است ،پدر یک آلوده سر افكنده.
 
در میدان نظامی ،مجروح را به عقب بر می گردانند تا مداوا
 
شود،در صحنه فرهنگی پس از اولین زخم و تركش به خطوط

جلوتر انتقال می یابد.
 
تیر و تركش،بر سرو دست می نشیند،ولی زهر هوس

و ویروس گناه ،برایمان و اندیشه آسیب می رساند.
 
در هجوم نظامی،دشمن از مرز آبی و خاكی وارد می شود

در
تهاجم فرهنگی از مرز فكری و روحی.
 
آسیب خوردگان آن،انگیزه مبارزه و خصومت پیدا می كنند

و نیش خوردگان این خلع سلاح شده و بی انگیزه می شود.
 
تشییع جنازه یک شهید شهری را روح حماسه می بخشد
 
اما
آلودگی نسلی به ابتذال روح جامعه را افسرده می سازد.
 
هجوم نظامی یک ملت را مقاومتر میكند،هجوم فرهنگی،سست تر می سازد.
 
آنجا فشنگ ،شلیک می شود،اینجا آهنگ پخش می شود.
 
آنجا در پی ماه ه اند و اینجا به دنبال ماهواره.
 
گذرگاه های آن جبهه سر بالایی است و در عرصه های این میدان سرازیری.
 
آنجا از خود میگذرند تا به خدا برسند،اینجا از خدا میگذرند تا به خود برسند.
 
قربانیان ان شهید راه معروف اند و قربانیان این كشته بیــراهه منكر.
 
بكوشیم تا از مجروحان این جبهه و تركش خوردگان این حمله نباشیم.
 
اگـــر هم آسیب دیده ایــــم،به درمانگاه تــــوبه برویــــم و...
 
تا دیر نشده،غده گناه را جراحی كنیم.آیا سلامت روح و فكر
 
به اندازه جسم مهم نیست؟!



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1089
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : Bahram
ت : دو شنبه 14 فروردين 1391

 

ملا محسن فیض کاشانی

 

 

فقیه،متکلم، محدث،مفسر،فیلسوف و استاد اخلاق محمد فیض کاشانی،مشهور به ملا محسن فیض کاشانی،فرزند رضی‏الدین شاه مرتضی،در چهاردهم صفر سال ۱۰۰۷ هجری قمری در کاشان به دنیا آمد.
 
 

 

تحصیلات

 

ملا محسن در دو سالگی پدر خود را از دست داد و دایی و عمویش تربیت او را به عهده گرفتند. ایشان مقدمات علوم را تا سن بلوغ در کاشان و در نزد عمو و دایی‏اش فراگرفت.
 

 

بیست ساله بود که برای ادامه تحصیل به اصفهان مهاجرت کرد و از اساتید برجسته آن دیار کسب فیض نمود.از جمله اساتید این عالم بزرگ عبارتند از:ملا محمدتقی مجلسی،شیخ بهایی،میرداماد،میرفندرسکی و ملاصدرا.
 
 

 

سپس ملا محسن برای کسب علم از سید ماجد بحرانی به شیراز کوچ کرد و مدت دو سال به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و بار دیگر به اصفهان بازگشت.
 

 

بعد از آن برای انجام فریضه حج به مکه مشرف شده و در آنجا به ملاقات شیخ محمد زین‏الدین عاملی رفته و از آن بزرگوار نیز کسب فیض نمود.
 

 

پس از مراجعت از مکه،وقتی ملاصدرا از شیراز به شهر مقدس قم مهاجرت کرد و در روستای کهک اقامت گزید،ملامحسن و ملا عبدالرزاق لاهیجی نیز به آنجا رفته و مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند.و در همین دوران بود که ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملامحسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد.
 
 

 

سپس ملامحسن فیض کاشانی همراه ملاصدرا به شیراز رفته و بعد از دو سال به کاشان بازگشت و به امر تدریس،تعلیم،تبلیغ و ترویج و تألیف و تصنیف مشغول گردید.
 
 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1178
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Bahram
ت : یک شنبه 6 فروردين 1391

دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست...اما اگه حرفاشون از دل باشه

میتونه بزرگترین آدم ها رو بسازه


سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی
نگاهت،دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم
بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم


من برنده ام ... چون نجواهایم را به ترانه های ماندگار تبدیل می کنم.

 

باران را دوست دارم،چون بی هیچ چشم داشتی به زمین می آید.این فاصله را با تمام عشق

طی میکند تا به ما اهالی خاک نوید تازگی و آبادانی بدهد.

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1551
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Bahram
ت : شنبه 20 اسفند 1390

 

 
مادر کودکش را شیر میدهد
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد
کیف مادر را خالی میکند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش مردی شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب میدهد ومیگوید:
عقل زن کامل نیست



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1473
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : Bahram
ت : جمعه 19 اسفند 1390

 

 

 

می توان چشمه شد از دل جوشید...

 

 

می توان نوری شد،از روزن جانها تابید

 

 

                                              خانه شب زدگان را

 

 

                                                                    روشن کرد

 

 

 

 

 

به دلی آزرده

 

 

                  امیدی داد

 

 

سر بی سامانی را

 

 

                             سامان بخشید

 

 

چهره ای را به گل لبخندی آراست

 

 

می توان دست شفابخشی شد

 

 

                                    رنجها را برداشت

 

 

                                                       گل آرامش کاشت

 

 

می توان چشم صفابینی داشت

 

 

جلوه پاکیها را

 

 

                       رونق داد

 

 

جامه عذر

 

 

            به لغزشها پوشاند

 

 

عیب ها را بخشید

 

 

                   نقص ها را

 

 

                                جبران کرد

 

 

می توان کاشف خوبیها شد

 

 

هنر این است

 

 

                       اگر

 

 

                          ریشه در ایمان بزند

 

می توان چشم و چراغ همه عالم بود...

 

 

محمدجواد محبت


 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 2182
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : Bahram
ت : پنج شنبه 27 بهمن 1390

 

 

چند چیز هست که برای یک زندگی شاد و موفق به آن نیاز داریم

 

 

...اعتقـادات... اهـداف و آرزوها... عشــق... خـانواده و دوستــان 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1185
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : Bahram
ت : پنج شنبه 27 بهمن 1390

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com